پسری ۲۳ ساله هستم
کد پست
2753
دسته بندی
اخبار
نویسنده
پسری ۲۳ ساله هستم
ارشد مهندسی در دانشگاه تهران میخوانم
شاغل هستم
دو سه سالی هست به دنبال ازدواج هستم اما هنوز نشده.(چند تایی خواستگاری رفتم اما به دلایل مختلف به سرانجام نرسیده)
و هیچ وقت در عمرم با هیچ دختری چه مجازی چه حضوری در ارتباط نبودم.
تو این مدت خیلی خیلی دوست داشتم ازدواج کنم اما نشده ولی در این مسیر از لحاظ فکری و معنوی رشد داشتم. بعضی وقتا نماز شب میخونم اکثر اوقات نماز اول وقت و ...(نمیخوام از خودم تعریف کنم صرفا می خوام شرایطم رو بگم.)
یه مسئله ای که پیش اومده برام ارتباط با نامحرم و نگاه و ایناست. خب شرایط جامعه جوریه که دوست دختر پسر عادی شده لباس پوشیدن های باز توی دانشگاه و خیابون عادی شده و ...
خیلی وقت ها به لطف خدا از این نگاه ها میگذرم و خب اتفاقی نمی افته. ولی بعضی وقتا هست وقتی توی موقعیت ارتباط با نامحرم یا نگاه قرار می گیرم به خدا میگم خدایا من از این میگذرم به خاطر اینکه خودت دستور دادی به خاطر اینکه امام زمان سرباز چشم چرون به دردش نمیخوره به خاطر اینکه لذت نگاه حلال خیلی بیشتر از این هاست.
ولی خب یکم هم دلم میشکنه (همیشه نه ها بعضی وقت ها) پیش خودم میگم حق من نیست که یه خانمی رو داشته باشم باهاش تشکیل خانواده بدم (همه این نگاه و ارتباط ها که توی موقعیتش قرار میگیرم رو داشته باشم و یه عالمه دیگه از مزایای ازدواج)
و بعدش پیش خودم میگم حتما تا الان صلاحم نبوده که ازدواج کنم.
و همیشه دعام اینه : خدایا هروقت که به صلاحه یه همسر مومن نصیبم کن که باهاش یه خانواده تشکیل بدم هم خودم و اون خانم هر دو پله های معنویت رو طی کنیم(و به آرزوم که شهادت توی رکاب امام زمان هست برسم) بچههایی تربیت کنیم که بشن سرباز امام زمان بشن ادامه دهنده های نسل شیعه.
شاید شهادت توی رکاب امام زمان آرزوی خیلی خیلی بزرگی باشه ولی خب خدا میگه از من کم نخواید.
یه چیزی که هست اینه که نگاه نکردن به نامحرم در موقعیت های برام سخته و همش به خودم میگم من اگه زن داشتم خیلی کارم راحت تر بود(هرچند میدونم آدم بعد از ازدواج هم باید مواظب نگاه باشه ولی خب بالاخره راحت تر میشه دیگه) ولی خب بعضی وقتا یاد این آیه میفتم که میگفت پاکان برای پاکان و ناپاکان برای ناپاکان هستند. بعدش فکر می کنم این چند وقته من خیلی رشد کردم شاید خدا همسری که برام در نظر گرفته n پله از من بالاتره و من باید خودم رو بهش برسونم تا بتونم باهاش ازدواج کنم.
وقتی توی کنترل نگاه نامحرم می افتم به خدا میگم خدایا من به خاطر تو از این نگاه میگذرم عوضش تو هم خوبی(نه لزوما زیبایی) رو توی همسر آینده ام و در ازدواج ام و عاقبت به خیری ازدواج ام قرار بده یه جورایی از اون ور تو ازدواج ام برام جبران کن. نمیدونم اینجوری معامله کردن کار درستی هست یا نه نظر شما چیه؟
بعضی وقتا برای همسر آینده ام حمد و سوره میخونم و آرزوی موفقیت میکنم. براش صلوات میفرستم و ...
در نهایت ازتون می خوام اول برای ظهور آقا امام زمان و بعد برای همه جوونای کشورمون دعا کنید که بتونن کار پیدا کنن ازدواج درست بکنن و بتونن نسل بعدی جامعه رو به خوبی تربیت کنن.
این نوشته رو به دو دلیل نوشتم یکی برای اون قضیه معامله کردن با خدا یکی هم درد و دل طور
آرزوی موفقیت و عاقبت به خیری برای همه شما دارم.