جسد یه پیرمرد به نام
جسد یه پیرمرد به نام مجید تو یکی از بیابونای اطراف تهران پیدا شد.
با تحقیقات پلیس مشخص شد این پیرمرد یه زن جوون به اسم سمیه گرفته یه عنوان زن سومش
بعد از بازجویی پلیس از سمیه اعتراف کرد و گفت:
من با ازدواج با این پیرمرد موافق نبودم و به اجبار خانوادم چون وضع مالی خوبی نداشتیم ازدواج کردم
بعد ازدواج با اینکه این مرد پیر بود ولی همش حشری بود و علاوه رابطه با خودم از زنای پولی میاورد خونه و جلوی چشمای من باهاشون رابطه برقرار میکرد
علاوه بر همه اینا دست بزن هم داشت چند مدت بعد با یه مرد آشنا شدم و باهم درد دل میکردیم و کم کم عاشق هم شدیم
یه روز بهش گفتم باید یه کاری کنی مجید از سر راهمون بره کنار بهم برسیم سر همین نقشه کشیدیم و مجید رو به بهونه اینکه گنج تو بیابون پیدا شده کشیدیم اونجا و به قتل رسوندیمش ولی حالا توسط پلیس دستگیر شدیم.
با تحقیقات پلیس مشخص شد این پیرمرد یه زن جوون به اسم سمیه گرفته یه عنوان زن سومش
بعد از بازجویی پلیس از سمیه اعتراف کرد و گفت:
من با ازدواج با این پیرمرد موافق نبودم و به اجبار خانوادم چون وضع مالی خوبی نداشتیم ازدواج کردم
بعد ازدواج با اینکه این مرد پیر بود ولی همش حشری بود و علاوه رابطه با خودم از زنای پولی میاورد خونه و جلوی چشمای من باهاشون رابطه برقرار میکرد
علاوه بر همه اینا دست بزن هم داشت چند مدت بعد با یه مرد آشنا شدم و باهم درد دل میکردیم و کم کم عاشق هم شدیم
یه روز بهش گفتم باید یه کاری کنی مجید از سر راهمون بره کنار بهم برسیم سر همین نقشه کشیدیم و مجید رو به بهونه اینکه گنج تو بیابون پیدا شده کشیدیم اونجا و به قتل رسوندیمش ولی حالا توسط پلیس دستگیر شدیم.
دیدگاه پست
لینک:
گزارش مشکل پست