برای خواستگاری برادرم زنگ زدیم
کد پست
2249
دسته بندی
اخبار
نویسنده
برای خواستگاری برادرم زنگ زدیم به مادر یه دخترخانمی، همون اول پشت تلفن مادرش گفت باخودش صحبت کنید؛ گوشیو گرفت و بعداز کلی تعریف از خودش گفت: خلاصه اگه یه دختر بساز و اهل زندگی می خواهید تشریف بیارید؛ و طوری حرف زد انگار صدبار ازدواج کرده
بابا این همه اعتماد به نفسو از کجا داری