ماه عسل که رفته بودیم
کد پست
2248
دسته بندی
اخبار
نویسنده
ماه عسل که رفته بودیم مشهد، همسرم اورکت مشکی بلند داشت. قدش هم بلنده شبیه خادما شده بود... من سمت خانمها بودم؛ میخواست مزه بریزه یه ویلچر گرفت دستش اومد کنار فرش حرم ایستاد گفت بیا سوار شو.
منم گفتم بده عمت سوار بشه
خانمها همه اینجوری
بامن دعوا میکردن میگفتن خجالت بکش با خادم امام رضا درست صحبت کن. فکر کرده بودن خادمه.
میگفتم بابا بخدا شوهرمه خادم نیست