عزیزم



کد پست 1896
دسته بندی دکلمه
نویسنده

چشمان تو آرامش دریاست عزیزم
مژگان تو امواج تماشاست عزیزم

با ناز به خود چون نظر انداخته ای باز
در قصرهزار آیینه غوغاست عزیزم

مجنون هزاران غرلم بس که به هربیت
افسون تو افسانه لیلاست عزیزم
 
گفتم به تو مهتاب بگویم ولی آخر
مهتاب کجا اینهمه زیباست عزیزم

نه بید  چنین مثل تو گیسو زده شانه
نه سرو  چنین خوش قدم بالاست

چشمان تو فال است و لبت شهد انار است
گیسوی بلندت شب یلداست عزیزم

کافیست قدم رنجه نمایی و بیایی
باران و شب و بوسه مهیاست عزیزم

با نقش و نگاری به دل انگیزی احساس

 فرش قدمت مخمل گلهاست عزیزم

با عشوه  مرا دیدی و خندیدی و رفتی
برخواستم از خواب و دلم خواست عزیزم

تقصیر نداری همه زیر سر عشق است
عشق است که اغوا گر دلهاست عزیزم

از من بپذیر این غزل ای ماه دل آرا
این هدیه یک عاشق تنهاست عزیزم


خوانش فاطمه مرتضی پور لیلا کوهی

شهراد میدری


دیدگاه پست


لینک: گزارش مشکل پست

siteMap - Design by QooSoft