کمتر کسی از ما داستان
کد پست
1469
دسته بندی
اخبار
نویسنده
کمتر کسی از ما داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیک رو می دونه
چلهی بزرگ ...چلهی کوچک ...
چارچار ...سده ...
اَهمَن و بهمن ...سیاهبهار ... و سرما پیرزن ..
زمستان به دو بخش تقسیم میشه :
چله بزرگ(چله کلان)
چله کوچک (چله خُرد)
_ چله بزرگ از (اول دی ماه تا دهم بهمن ماه) و چهل روز کامل میباشد.
چله کوچک از(یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه) و 20روز کامل
و به همین دلیل چون 20 روز کمتر است چله کوچک نامیده شده است.
غروب آخرین روز چله بزرگ(جشن سده) برگزار میشده و مردم دورهم جمع میشدند واز این جشن لذت میبردند و سِدِه را جشن میگرفتند.
این دو برادر
(چله بزرگ وچله کوچک)
در هشت روزی که در کنار همدیگر هستند آن 8 روز را (چارچار) مینامند.
به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک«چارچار» میگویند.
پس از چارچار نوبت به
«اَهمَن و بهمن» پسران پیرزن(ننه سرما ) میرسد که خودی نشان دهند.
10روز اول اسفند را (اَهمَن )
10روز دوم اسفند را (بهمن)
میگویند
و این 20 روز ممکن است آنقدر بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله طعنه بزنند.
با توجه به شعری که قدیمی هاي نازنین میخواندند:
(اَهمَن و بهمن،
آرد كن صدمن،
روغن بیار ده من،
هیزم بِکَن خَرمَن، عهده همه بامن )
تا اینجا 20روز از اسفند به نام اَهمَن و بهمن نامگذاری شدهاند.
میماند 10 روز آخر اسفند ماه که:
5 روز اول ( سیاه بهار ) نام گرفته وشعری هم که قدیمیها میخوانند:
سیاه بهار شب ببار و روز بکار
از این شعر هم مشخص میشود
در این ایام شبها بارندگی فراوان بوده و روزها کشاورزان مشغول کشت وزراعت بوده اند.
5 روز آخر هم (سرماپیرزن کُش) نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی، گاهی همراه با باد و اکثر اوقات از آسمان تگرگ میبارد، که قدیمیهای دل پاک، براین باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و مُهرههای آن به زمین میریزد.