محبوب من
میدانم که نمیدانی در این شبها چقدر دلتنگ میشوم
دلتنگه خودت ، آغوشت ، لبخندت و‌ چشمانت ..
آری چشمانت؛
آن دو گوی شفاف و براق که هر دفعه به آنها خیره شدم ، تنها در آنها شور عشق و امید به زندگی را یافتم و همین باعث قوت قلبم میشد ،
حال مدت زمانیست که از آن دو گوی شیشه ای شفاف دورم ، انگار که کلاف زندگیم در هم پیچ خورده و گره کور ناامیدی و یأس بر تمامی روزهای سپری شده و نشده ام ، چیره شده ..
ای کاش برای من نه ، برای حس نوع دوستی و انسانیتت تنها نگریستن در آن چشمان را از من دریغ نمیکردی ،
ای کاش دوری میکردی اما هی دور دورتر نمیشدی ،
ای کاش تنها قوت قلبُ جانم برایم میماند ،
ای کاش ..
بعید میدانم معنی ای کاش هایم را درک کنی ، حتی این حال هوای غریبی که از پس نبودنت ، دچارش شده ام را ...

---

سه + بیست ؟

لینک: گزارش مشکل پست