امید



کد پست 1425
دسته بندی دکلمه
نویسنده

(نا امیدم مکن از سابقه‌ی لطف ازل)
ز سر لطف تو آمد، قلمم سوی غزل...
مرده با من نکند فرق، منم مرده همان
هر که امید ندارد، شده یک مرده بدل
من نمردم ز فراق، دل به امیدت دارم
خواهی آمد به وصال؛ تا که بگویم به غزل...
لطف ایزد به همین مکر و فریب دل ماست
ور نه این دل، به همان غمکده معروف، مثل


خوانش: سارگل

شعر: مهدی محمدی


دیدگاه پست


لینک: گزارش مشکل پست

siteMap - Design by QooSoft