باز هم می‌روم از شهر تو اما تنها با آواز بهرام



کد پست 1333
دسته بندی دکلمه
نویسنده

(باز هم می‌روم، از شهر تو، اما تنها...)
کاش میشد،که نگه، داری از این دل، آنجا
.


.

دل من، جلد تو شد، از همان روز ازل
عطر گیسوی تو برد،این دل من را، یغما...
.
من غریبم، به هر شهر، که ندارد عطرت
من میان همه‌ی، مردم شهرم، تنها...
.
عشق، جادوی تو بود، ورنه من و عشق کجا؟
تو خدایی و منم، بنده‌ی رسوای خدا
-
یادم آمد، همه‌ی چشم و لبت، خنده‌ زیبایت را
یادم آمد همه‌ی شعر و نواهایت را
.
من همان روز که تو را، دیدمت از فاصله‌ها
لرزه افتاد دلم، کرده هوا خاطره‌ها
.
این همه سال گذشت، شعله‌ی عشقت افروز
عهد بستم با خود، عشق تو در دل تنها
.

#آواز: بهرام

#شعر : مهدی محمدی


دیدگاه پست


لینک: گزارش مشکل پست

siteMap - Design by QooSoft