کارشناسی ارشد مهندسی سازه در
کد پست
1302
دسته بندی
اخبار
نویسنده
️کارشناسی ارشد مهندسی سازه در دانشگاه استنفورد: پایان نامه اصلا لازم نیست!
محمدرضا اسلامی
مدتها بود که درگیر این سوال بودم که چرا وقتی کارِ پایان نامه فروشی به میدان انقلاب و آگهی روی دیوار رسیده، فقط دانشجو را متهم می کنیم و چرا فکر نمی کنیم که شاید اساسا ساختار ایراد دارد؟
در دانشگاه ایالتی پلی تکنیک کالیفرنیا (Cal Poly) متعجب شدم وقتی که فهمیدم دانشجوی ارشد دو گزینه برای انتخاب دارد: گزینه اول اینکه مدرکش مبتنی بر نگارش پایان نامه باشد؛ گزینه دوم اینکه بجای پایان نامه تعداد بیشتری واحد بگذراند و یک امتحان تحت عنوان Comprehensive Exam بدهد.
دانشجویی که گزینه دوم را انتخاب می کند، برای آن امتحان، در زمینه یک موضوع «یک تحقیق کلی» می کند. چیزی شبیه حل یک مسئله سازه ای که نیازمند صرف سه تا چهار هفته وقت است. آن مسئله را حل می کند و سپس به اساتید گزارش می دهد و آنها سؤالاتشان را می پرسند.
دانشگاههای صاحبنام متعددی را می توان در ایالات متحده نام برد که دوره کارشناسی ارشد در آنها چنین است. مثلا دانشگاه مینهسوتا، دانشگاه کلمسون و…
این تعجب بیشتر شد وقتی که متوجه شدم در دانشگاه استنفورد (که یکی از برترین رتبه های سازه دنیا را داراست) برای دانشجوی کارشناسی ارشد حتی آن گزینه دوم را هم ندارد!
یعنی دانشجو برای گرفتن مدرک ارشد مهندسی سازه، «فقط» باید واحد بگذراند. چنانچه دانشجویی مایل (علاقمند) باشد که در دوره کارشناسی ارشد، ریسرچ (پژوهش) “هم” بکند یک درس شش واحدی هست به نام CEE299 که می تواند آن را گرفته و در قالب آن درس به یک دانشجوی دکترا یا یکی از اساتید کمکِ پژوهشی بدهد!
ولی بازهم پایان نامه لازم نیست.
(لینک دروس سازه استنفورد)
دکتر محمد فاضلی چند سال پیش بحثی را مطرح کرد تحت عنوان پادشاه لخت.
در قالب آن بحث ایشان به این موضوع پرداخت که ما در دانشگاه با پایان نامه هایی مواجه هستیم که هم دانشجو می داند ایراد دارد، هم استاد می داند و هم کمیته داوران. ولی هیچ کس چیزی نمی گوید. در قالب آن بحث، ایشان به این موضوع اشاره کرد که نهاد دانشگاه در ایران تبدیل شده به قصه پادشاه لخت.
همه می دانند که پایان نامه لباس ندارد ولی چیزی نمی گویند.
(لینک)
دانشجوی کارشناسی ارشد که «عجله» دارد به اشتغال و به زندگی اش برسد را مجبور می کنیم که پایان نامه بنویسد و اساسا کار «پژوهش» که یک کار «کیفی» است را می دهیم به کسی که «عجله» و شتابزدگی دارد!
حاصلش می شود تقلب و کپی کاری.
چرا این سوال مطرح نمی شود که چه دلیلی دارد دانشجوی ارشد را مجبور به پایان نامه نویسی می کنیم؟ چرا کاری می کنیم که حاصلش بشود پادشاه لخت؟
چرا وقتی دانشگاههای با کیفیت دنیا به این نتیجه رسیده اند که «انتظار» نگارش پایان نامه از دانشجوی کارشناسی ارشد انتظاری «زیاده» یا بیهوده است، ما انتظار داریم آن دانشجوی دانشگاه خرم آباد، یا آزاد تهران غرب «پایان نامه منجر به مقاله (!)» بدهد و تقلب هم نکند؟ و پادشاه هم لخت نشود.
سیستم آموزش عالی غرب مبتنی بر این است که پیش از مسئله «آموزش» باید واقعیتهای انسانی یک دانشجو را لحاظ کرد. وقتی تو کسی را تهِ کوچه بن بست گیر بیندازی، نباید انتظار رفتار متعارف/با کیفیت از او داشته باشی.
چه معنی دارد که فلان استاد در دانشگاه تربیت مدرس پانزده دانشجوی کارشناسی ارشد داشته باشد(!) و قرار باشد بر نگارش پایان نامه همه آنها نظارت بکند(!) و همزمان رئیس سازمان نظام مهندسی هم باشد(!) ولی پروفسور Deierlein در دانشگاه استنفورد (با آنهمه امکانات) حداکثر چهار یا پنج دانشجوی دکترا داشته باشد؟!
آقای پروفسور دیرلین در استنفورد تمام وقت هفته اش را «در دفتر کارش» در استنفورد می گذراند و نه اینکه بیشتر وقت هفته را برود و در سازمان نظام مهندسی بنشیند، یا اینکه برود و معاون فنی شرکت مهاب قدس و فرآب بشود. او با وجود اینکه تمام هفته را در دفتر کارش حضور دارد ولی بیش از چهار/پنج دانشجوی دکترا را هدایت نمی کند. چرا و چگونه انتظار داریم استادی که معاون وزیر یا عضو شورای شهر هم هست ده رساله کارشناسی ارشد را هدایت کند؟
خلاصه بحث این است که ما از دانشجوی کارشناسی ارشد که «عجله» دارد به زندگی و اشتغال برسد انتظار داریم که زیر نظر استادی که در چند شرکت و سازمان دولتی/خصوصی کار دوم، سوم و چهارم دارد، پایان نامه تولید کند.
سه یا چهار دهه قبل که متوسطِ سطح علمی جوامع بشری «کارشناسی» (لیسانس) بود، انتظارِ «پایان نامه» از آن معدود افرادی که به دوره کارشناسی ارشد می رفتند «معقول» بود؛ ولی امروزه که مثل برگ درخت دانشجوی دکترا ریخته است، «پایان نامه» باید محصول کار چندساله یک دانشجوی دکترا باشد و نه یک دانشجوی کارشناسی ارشد.
نهاد دانشگاه در ایران پادشاه لخت است ولی جای این سوال باقی است که چرا تغییر ساختارها اینقدر کند است؟
توئیتر