تصور کنین که



کد پست 1180
دسته بندی اخبار
نویسنده
‍ تصور کنین که وسط یه قرار عاشقانه توسط شیطان پرستها ربوده بشین! سال ۲۰۰۸،جولین ۲۲ ساله دوست دختر ۱۷ ساله‌ش کارولین رو به یه پیک نیک خیلی رومانتیک دعوت میکنه. جولیان و کارولین هر دو مسیحی معتقد بودن،از اونهایی که به رابطه جنسی قبل ازدواج اعتقاد نداشتن و به طور مرتب کلیسا میرفتن.
در مسیر رفتن به پیک‌نیک، جولین یک حیوونی رو کنار جاده میبینه و تصمیم میگیره وایسه ببینه چیه. وقتی کارولین پیاده میشه،یک مرد با ماسک بهش حمله میکنه، دست و پاش رو میبنده، لباسهاش رو درمیاره، بهش چشم بند میزنه و میندازتش پشت یه ماشین و ۵ ساعت رانندگی میکنه. وقتی ماشین وایمیسته،

بعد یه مدت چشم بند کارولین توسط جولین برداشته میشه. جولین هم که مثل کارولین لباس نداشته بهش میگه که شیطان پرستها اونها رو دزدیدن و وسط جنگل رهاشون کردن و اون تونسته به زحمت دستهاش رو باز کنه. هم زمان خانواده کارولین یادداشتی رو دریافت میکنن که روش سمبلهای شیطان پرستی بود
و تهدید کرده بود که اگه به پلیس اطلاع بدن به دخترشون تجاوز میشه و زنده زنده میسوزوننش. کارولین و جولین ۶ روز در جنگل در سرما و با ترس شیطان پرستهایی که نمیدونستن دنبالشون هستن یا نه سعی میکردن خودشون رو نجات بدن. جولین در این روزها مرتب به کارولین پیشنهاد میداد که همونجا ازدواج

کنن و با رابطه داشتن خودشون رو گرم نگه دارن. بعد از ۶ روز یه کشاورز دو تا جوان عاشق رو پیدا میکنه و نجاتشون میده. پلیس خیلی سریع وارد عمل میشه تا شیطان‌‌پرستهای از خدا بیخبر رو دستگیر کنه ولی خیلی زود میفهمه یه جای کار میلنگه و کل ماجرا زیر سر جولین بوده تا دوست دخترش رو وادار به

«ازدواج» و پایان دوره «رابطه ممنوع» بکنه! اقای زرنگ در دادگاه محکوم میشه و قبل از حکم فرار میکنه و میره سنگاپور، اونجا ابروهاش رو رنگ میکنه و مدتی با هویت جعلی یه مرد هندی زندگی میکنه تا لو میره و دستگیر میشه و در نهایت به ۷ سال زندان محکوم میشه.

دیکتاتور حانیه


دیدگاه پست


لینک: گزارش مشکل پست

siteMap - Design by QooSoft